معنی نوه تیمور لنگ

حل جدول

نوه تیمور لنگ

خلیل سلطان، بایسنقر

بایسنقر


نوه‌ تیمور لنگ‌

خلیل سلطان


تیمور لنگ

اولین پادشاه تیموریان


طایفه تیمور لنگ

برلاس


تیمور

جهانگشای لنگ

لغت نامه دهخدا

تیمور لنگ

تیمور لنگ. [ت َ / ت ِ رِ ل َ] (اِخ) رجوع به تیمور (امیر) شود.


نوه

نوه. (ع مص) بازایستادن از چیزی. (از منتهی الارب). رجوع به نَوه شود. || (اِمص) بازایستادگی از چیزی، الانتهاء عن الشی ٔ. نَوه. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه).

نوه. [ن ُ وَ / وِ] (اِ) یکی از انواع چینی در عهد صفویه، و آن مانند کاشی مشهد بود. (مجله ٔ یغماسال 15 ص 559، از جنگی خطی، از فرهنگ فارسی معین).

نوه. [ن ُوْ وَه ْ] (ع ص، اِ) ماتمیان از مرد و زن. (منتهی الارب). نوح. نائحات. (اقرب الموارد).

نوه. (عدد، ص) نُه ْ. (حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی) (اوبهی). به وزن کوه، نه. تسعه. (از برهان) (ازفرهنگ خطی از تحفه). رجوع به نُه ْ شود:
ترا نوه و نود بیش است و من بیچاره را یکّی
نتابستی یکی با من ربودی آن یک از دستم.
عنصری (یادداشت مؤلف).

نوه. [ن َ وَ / وِ] (اِ) نبیره. (رشیدی) (برهان قاطع). فرزندزاده. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نبه. نواسه. پشت دوم. (یادداشت مؤلف). || به هندی، هرچیز نو. || حادث. مقابل قدیم. (برهان قاطع). از مجعولات دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 و رجوع به معنی قبلی شود.


تیمور

تیمور. (اِ) تیمورِه. سنگی که در شکم بعضی حیوانات تولید می گردد و آن را مانند فادزهر استعمال می کنند. (ناظم الاطباء).

تیمور. [م ُ] (اِخ) جزیره ای از مجمعالجزایر سُند (جزایر مالزی) که در مشرق جزیره ٔ فلورِس واقع است که میان کشورهای اندونزی و پرتقال تقسیم شده است. قسمت متعلق به اندونزی با وسعت یازده هزارونهصد و سی و پنج کیلومترمربع و 400000 تن سکنه و قسمت پرتقال با وسعت نوزده هزار کیلومترمربع و 442400 تن سکنه است. (از لاروس).

گویش مازندرانی

نوه نوه

از روی بی میلی – خوردن غذا از روی بی اشتهایی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

نوه تیمور لنگ

817

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری